زندگینامه آیت الله کنی

حضرت آیت الله کنی

ولادت
 

یکی از روزهای سال 1220 هجری قمری سپری می شد؛ د رخانه میرزا قربانعلی آملی بزمی دیگر وجود داشت. 
صدای گریه نوزادی فضای خانه را پر کرد و از فرط خوشحالی ، اشک شوق بر دیدگان اهل خانه جاری شد و به انتظار چندین ماهه پایان داد.
میرزا قربانعلی که به حسب عشق و ارادت به مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام ، اسم کودک خود را «علی» نهاد.


کودکی و تحصیل 

در همان دوران کودکی، شوق فراوان به یادگیری خواندن و نوشتن در علی ایجاد شد و او پدر را از علاقه خود آگاه ساخت تا شاید او را راهی مکتب کند؛ لیکن میرزا قربانعلی و خانواده او که جملگی از باغداران کن و مردمانی پاک سرشت، اما درس فرانگرفته، بودند، از قبول درخواست فرزند خردسال خویش سر باززده، با آن مخالفت کردند و او را به کمک در کار باغداری و کشاورزی ترغیب ساختند.

آن کودک از تصمیم خود منصرف نشد و درخواست خود را با پافشاری ادامه داد، تا آنکه والدین خویش را به آموختن دانش راضی کرد و با خوشحالی و علاقه ، راهی مکتب شد.




فراگیری معارف 

سعی و اهتمام او در درس باعث گردید که بسرعت ازمیان همسالان خود در مکتب پیشی گیرد. 
استعدادهای خدادادی، پیشتکار و جدیت در تحصیل از عوامل مهم پیشرفت علی بود، بدان حد که پس از گذشت مدتی کوتاه، از معلم بی نیاز گردید.

او که دوره نوجوانی را سپری می کرد، فراگیری علوم دینی یگانه آرزویش گردید و در این اندیشه بود که چگونه والدین خود را از این تصمیم مهم آگاه ساخته، آنان را راضی گرداند.
خاندان علی، پس از اطلاع از تصمیم فرزند خویش، بشدت با آن مخالفت کردند و او را به کار در باغ و مزرعه وادار ساختند؛ اما آن تشنه دریای علوم وم معارف آل محمد صل الله علیه و آله کسی نبود به این سادگی دست بردارد .از این رو، به طور مخفی مقدمات علوم عربی را فرا گرفت.

سرانجام پس از گذشت بیست سال از سن علی – که با پایداری زیاد و وساطتت افراد مختلف هراه بود – توانست رضایت والدین خود را کسب کند، او بی درنگ به منظور ورود به حوزه علمیه تهران بار سفر بر بست و از خاندان و روستای کن خداحافظی کرد.


طلبه جوان، پس از ورود به تهران، در مدرسه مروی که از بهترین مدارس علوم دینی بود مستقر گردید و با پیگیری تمام، دروس مقدماتی خویش را تکمیل و فقه و اصول را که از درسهای سطوح عالی به شمار می آیند – نزد اساتید آن حوزه شروع کرد و پس از مدتی درس و بحث، محفل علمی دیگری را که از حوزه علمیه تهران جامع تر و از نظر استاد غنی تر بود، انتخاب و این شهر را ترک کرد.


مقصد او پس از ترک تهران، اصفهان بود. 
این شهر در نیمه اول قرن سیزدهم هجری یکی از مراکز علمی مهم شیعه و مجمع دانشمندان، مجتهدان و طلاب به شمار می رفت و به «دارالعلم» مشهور بود.
کنی نیز در بدو ورود و با توجه به سطح علمی خویش، استاد مورد نظر خود را انتخاب کرد. و در درس سیداسدالله اصفهانی (1227-1290 هـ. ق) شرکت جست.

با همه بهره ای که «کنی» از این فقیه خدا ترس برای خویش اندوخت، احساس می کرد که عطش علم در او فرو نمی نشیند. لذا آماده سفر به نجف اشرف، آن دریای سرشار علم و معرفت شد.


شیخ علی کنی به مظور زیارت بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام و استفاده از ذخایر گرانسنگ آن حوزه مبارک وارد این شهر شد و خود را برای شرکت در درس اساتید فن آماده ساخت.



اساتید حوزه علمیه نجف
 

برخی از اساتید بنام آن حوزه و معماران علمی و معنوی کنی، عبارت بودند از:
|
1- شیخ محمد حسین نجفی (صاحب جواهر، 1202-1266 هـ. ق): این فقیه صابر و پرکار، سرشناس تر از آن است که قلمی درباره اش چیزی بنگارد. استادی که شاگردی اش برای هر عالم و دانش پژوهی افتخار بوده است.
«جواهرالکلام»، مهمترین اثر تألیفی به یادگار مانده اوست. که در 43 جلد چاپ گردیده و از جمله کتابهای اصلی مورد استفاده در درسهای خارج حوزه های علمیه است.
کنی در محضر درس این استاد فقها و مجتهدان زانو زد و از روش فقهی و اصولی بسیار عمیق و موشکافانه او بهره وافر برد.

2- شیخ حسن کاشف الغطاء (1201-1262 هـ. ق): او فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء و پرورش یافته آن فقیه نامی است.
درس این مدرس زاهد و صالح، بسیار پر بار بود. شیخ علی کنی با حضور در جلسه درس این استاد، از قدرت علمی و تسط و احاطه او به وسائل استفاده کرد. 
تدبیر و سیاست اجتماعی استاد که زبانزد همه بود، چهره زیبای ابعاد سیاسی و اجتماعی دین را برای این شاگرد با استعداد به نمایش گزارد؛ تا او نیز در آینده، در آن عرصه ها گام بگذارد و به وظایف شرعی و دینی خویش عمل کند.

3- شیخ مشکور حولاوی نجفی (1203-1273 هـ. ق): وی پرورش یافته شیخ جعفر کاشف الغطاء است و خود مدتها مسند تدریس و مرجعیت را به عهده داشت.




دربارگاه حسینی

حضور دو استاد برجسته و بنام در کربلا باعث شد که شیخ علی کنی به منظور شرکت در درست آنان در حائر مقدس حسینی (کربلا) اقامت افکند.
 



اساتید حوزه علمیه کربلا

1- شریف العلماء مازندرانی (متوفی 1242 هـ. ق)
2- سید ابراهیم قزوینی (صاحب ضوابط، 1214-1262 هـ. ق)

طاعون مرگبار

در سال 1244 هـ. ق طاعون مرگباری در عراق پدیدار شد و جان هزاران مرد و زن شهر و روستای آن کشور را گرفت. 
بسیاری از مردم برای در امان ماندن از بیماری، خانه و کاشانه خود را ترک کردند و به طور موقت به مکانهای امن روی آوردند. 
علما و طلبه های نجف و کربلا نیز بناچار شهر را ترک کردند و مدتی از درس و تحصیل بازماندند. شیخ علی کنی نیز از آن جمله بود که در طول زمان شیوع این بیماری خارج از حوزه به سر می برد . او با پایان طاعون در سال 1246 به نجف اشرف بازگشت و به تکمیل درسهای خویش پرداخت.

زمانی که او به نجف وارد شد خبر ارتحال استاد فرزانه اش، شریف العلماء مازندرانی – که در اثر ابتلا به طاعون به دیار حق شتافته بود – وی را به غم و سوگ نشاند؛ حادثه ای که حوزه های علمی را تکان داد. 

فقر و قناعت 

دوران تحصیل کنی در نجف و کربلا با فقر و تنگدستی همراه بود و او روزهای سخت و دردآوری را پشت سر نهاد. 
سید زین العابدین طباطبایی حایری از دوران سخت تحصیل شیخ علی کنی چنین می گوید:
«در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من وآقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملاعلی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر می بردیم و فقیر تر از همه حاجی کنی بود ...»



غبار روبی حرم حضرت زینت علیه السلام و عنایت حضرت ولی عصر - عج 

حاج شیخ علی کنی که در آن ایام توفیق تشرف مکه مکرمه و مدینه منوره نصیبش شد، در راه بازگشت از زیارت خانه خدا به همراه میرزا محمدحسین شیرازی (میرزای شیرازی بزرگ) به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب (س) را نیز زیارت کنند. 
چنانکه نوشته اند و نقل شده : آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شدند از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند، زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. 
بسرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا اقدام کردند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمییز کردند.
از آنچه بعدها نقل می شود دریافت می شود که این عمل خصوصا خلوص نیت میرزای بزرگ مورد توجه حضرت ولی عصر - عج - قرار گرفته است .


مقام اجتهاد

ملاعلی کنی پس از سالها تلاش و کوشش در راه فراگیری فقه و اصول، که سختیهای بسیاری را نیز برای او به دنبال داشت، سرانجام به مقام اجتهاد و استنباط احکام دینی رسید. 
استادش شیخ محمدحسن صاحب جواهر برفراز منبر درس و در میان صدها شاگرد به اجتهاد او و سه تن از محصلان کوشای دیگر تصریح نمود.


بازگشت به ایران 

ملا علی کنی در سال 1262 هـ. ق عراق را ترک گفت و وارد ایران شد. او پس از انجام زیارت مشهد، راهی تهران شد.

مرجعیت

هر روز که از حضور حاجی کنی در شهر تهران می گذشت، شناخت مردم از او بیشتر می شد و از آنکه مجتهد جامع الشرایطی – که مدتها در عتبات مقدس و نزد استوانه ای علمی چون صاحب جواهر تحصیل کرده بود – در میانشان است، مباهات کرده، حضور او را نعمتی الهی می دانستند.

به دلیل افزایش مراجعات و وسعت و فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان، سرانجام در سال 1271 ق رساله علمیه آن فقیه پارسا به چاپ رسید.


تولیت مدرسه مروی

در سال 1282 ق ملاعلی کنی تولیت مدرسه مروی را عهده دار شد. – چرا که بر اساس وقفنامه، لازم بود مجتهد جامع الشرایطی متولی آن باشد – با نظارت و حسن تدبیر او نظم شایان تحسینی بر برنامه های آن محیط معنوی و روحانی حکمفرما گشت.

حاجی کنی موقعیت علمی و جایگاه معنوی دانشمندان دینی را بسیار محترم می شمرد و به هر وسیله ای در صدد دعوت از آنان، به منظور تدریس در مدرسه مروی بود.

نمونه ذیل جلوه ای از دقت و عنایت ملاعلی کنی در شناسایی افراد با صلاحیت و استفاده بهینه از تواناییهای نهفته آنان می باشد:
آیه الله سید عبدالکریم لاهیجی (متوفی 1323 هـ. ق) مدتی در درس آیه الله کنی شرکت کرد. حاجی چون به مراتب فضل و دانش او آگاهی یافت، بی درنگ او را بر بالای مجلس نشاند و سپس تدریس در مدرسه مروی را به او سپرد و پس از آن او را داماد خویش گرداند.

آیت الله ملا علی کنی - ره 


اقتدار و نفوذ کلام حاجی

آیه الله کنی در دوره خویش در قلب همه جای گرفته بود . مردم با چشم خود ساده زیستی و دوری از تجمل دنیا را در محیط زندگی او – با وجود بهره مندی از امکانات مادی – مشاهده می کردند .
 

اولین سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود چنین می نویسد:
«... حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده می شوند که بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رییس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است ... حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهرا مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگر چه املاک او زیاد است، مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. 
وقتی در کوچه ای راه می رود بر قاطر سفیدی سوار می شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام می کنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید می تواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند.
وقتی به نزد اعلی حضرت شاه می آید پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می آورد.
سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می کشیدند به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ایم، اما اگر حاجی ملاعلی امر کند همه شما را می کشیم!»

خدمات و برکات حاجی 

حاجی چون پدر دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده و بی سرپناه را تحت تکفل قرار داده، برای گذران زندگی آنان، مقرری مناسبی در نظر گرفته بود، تا فقدان پدر، قامت بلایده آنان را در مقابل فشار ها و سختیهای روزگار خم نسازد.
همچنین ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافله ها مثل کاروانسرایی در خاتون آباد نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود.
ملاعلی کنی برای حل مشکل درمان بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند، مکانهایی را برای پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند و با بهبود کامل از بیماری رهایی یابند.
 



اعتبار اسناد

مهر حاجی سند اعتبار اسناد بود. معامله کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه ملاعلی کنی رفته، سند خود را با مهر مبارکش اعتبار می بخشیدند.
آیه الله نجفی مرعشی (ره) می گوید:
«در باب املاک و در باب خرید و فروش و اجاره، اگر صاحبان این کاغذها می خواستند کاغذشان معتبر شود در همه دوائر به مهر حاجی می رساندند. خطا از مهر این مرد دیده نشده؛ با این که به منزله محاضر این دوره (دفاتر رسمی اسناد) بود، تمام کاغذها را از تهران، اطراف تهران، بلکه از خراسان، شیراز و اصفهان برای محکمی و اعتبار مهر حاجی، می فرستادند.»



آیت الله ملا علی کنی - ره 


حق دارد آن طور زندگی کند !

اگر چه ملاعلی کنی پس از رهایی از فقر، زندگی با عظمت و شکوهمندی را دارا شد، اما ثروت و مال زندگی خود را جز در خدمت اعتلای مذهب و کمک به مستمندان و محرومان صرف نکرد.
نوشته اند :
زمانی فرزند ناصرالدین شاه قاجار، در سفری به عتبات عالیات، در نجف اشرف اقامت کرد. او به منظور دیدار و زیارت شیخ مرتضی انصاری به منزل ایشان رفت. 
آثار زهد و ورع از در و دیوار و اثاث ناچیز خانه شیخ هویدا بود؛ سفره حصیری (خوص) به دیوار آویزان بود و یک چراغ پیه سوز سفالی در کنار منقل گلی، اتاق را روشن کرده بود و کمی سرگین به جای ذغال در منقل مشتعل بود. 
اینها اثاث خانه آن مجتهد و مرجع بزرگوار و استاد یگانه حوزه علمیه نجف اشرف به شمار می رفت.

شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد بسیار متعجب گردید و سپس لب به سخن گشود و گفت: اگر ملا و مجتهد این است، پس حاجی ملاعلی کنی چه می گوید؟!
سخن او هنوز تمام نشده بود که چهره شیخ انصاری دگرگون شد.  
از جا برخاست و فرمود: چه گفتی! این کلام کفر آمیز چه بود که به زبان راندی؟! 
خود را جهنمی ساختی، برخیز و از نزد من دورشو، حتی به قدر یک نفس کشیدن هم در اینجا تأمل نکن، زیرا می ترسم عقوبت تو مرا هم بگیرد!
شاهزاده از شیوه و سخن خود بسیار متأثر شد و به گریه افتاد. پس از آن رو به شیخ کرد و گفت: آقا ... توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، دیگر از این غلطها نمی کنم!

شیخ چون او را پشیمان یافت، فرمود :
عالی جناب! حاجی کنی حق دارد آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان قسم زندگی کرد. ولی من در میان طلاب هستم، باید حالم و امور زندگی ام مانند همین طلبه ها باشد.


زهد مرتضی

ملاعلی کنی هر چند مرجع تقلید بسیاری از مردم ایران بخصوص اهالی تهران بود، لیکن از مطرح شدن خود در مقابل مرجعیت شیخ مرتضی انصاری خودداری می کرد و در جواب اعتراض کنندگانی که می گفتند چرا گوشه نشینی کرده، از تصدی مرجعیت عموم شیعیان خودداری می کنید، می فرمود:
«زهد مرتضی بود که علی را خانه نشین کرد.»
منظور حاجی از بیان جمله فوق آن بود که زهد شیخ انصاری آنقدر زیاد است که من در مقابل او مطرح نیستم.


خدمتی مقبول آستان حضرت ولی عصر - عج 
 

مرحوم شریف رازی مؤلف کتاب گنجینه دانشمندان می نویسد: 
زمانی یک مسافر تهرانی که از مکه بازمی گشت، وارد نجف اشرف شد و به خدمت میرزای شیرازی رسید و به ایشان عرض کرد:
به مکه مشرف بودم، پول و توشه راه خود را گم (یا تمام) کردم. در مسجد الحرام به خداوند تبارک و تعالی پناه آوردم و حضرت ولی عصر (عج) را واسطه نمودم تا خرجی و پولی برایم فراهم شود و در مکه معطل نمانم. 
روزها این کار را با التماس فراوان ادامه می دادم... تا آنکه یک روز هنگامی که پرده خانه خدا را گرفته، تضرع می کردم، دستی برشانه ام خودر! برگشتم و شخص محترم و باوقاری را دیدم. او به من گفت: چه حاجتی داری؟
نیاز خویش را بازگو کردم، او چند لیره به من داد و فرمود:
با این وجه خود را به نجف اشرف برسان و در آنجا خدمت میرزا محمدحسن شیرازی برو و بگو «سیدمهدی» گفت با این نشانی که به همراه حاجی ملاعلی کنی در بازگشت از مکه به شام، زیارت حضرت زینت (س) رفتید و حرم را گرد و غبار گرفته دیده، مشغول نظافت شدید و با گوشه عبای خود، خاک و خاشاک را بیرون بردید؛ بیست اشرفی به تو بدهد.
میرزای شیرازی تا این سخن را شنید، بسیار متغیر شد و بسرعت برخاست و بیست اشرفی به آن مسافر داد.
آن شخص با خوشحالی تمام و پس از زیارت عتبات مقدسه به تهران مراجعت کرد و خدمت آیه الله کنی رسید و ماجرای خود را به طور مبسوط به ایشان گفت.
حاجی کنی پس از شنیدن ماجرا فرمود:
آیا حواله ای آن آقا به من نداد؟
گفت: خیر
ملاعلی بسیار گریست و سپس فرمود:
میرزا در نظافت حرم حضرت زینت (س) بسیار کوشش می کرد و این تلاش، توجه امام زمان (عج) را به خود جلب ساخته است.
 




بیم شاه

بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اشاره دارند که ناصرالدین شاه از عظمت و نفوذ حاجی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت.
میرزا محمدمهدی لکهنوی می نویسد:
«اینک حکم محکم ایشان مشابه ندارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی مشورت ایشان اجرای مطلبی نماید... امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می بودند و شاه مذکور مکرر به خانه اش به جهت ملاقات می آمد.»

برگشتن بهتر است

نوشته اند : 
روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیان خویش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بی درنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد، شاه پاسخ گفت:
چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد. این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملاعلی کنی امر نماید در دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد؟ از این رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم بر گشتن بهتر است.




علمای امت

روزی شاه از ملا علی می پرسد که بر اساس حدیث شریف «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل»، (یعنی علمای امت من از پیامبران قوم بنی اسرائیل برترند)، شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران می کردند، مثلا آیا شما می توانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟!

حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ می گوید:
آری، اگر شما ادعای خدایی کنید، ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد ! .

 پیشگیری ازتخریب مسجد

زمانی به دستور شاه، خیابانی در حال احداث بود و تخریب مسجد کوچکی نیز که در مسیر این طرح قرار داشت در برنامه او بود. 
علما و مجتهدان تهران چون مخالفت خویش را بی نتیجه می دیدند، تصمیم گرفتند مسجد بزرگی جای آن مسجد در مکانی دیگر بسازند. حاجی ملاعلی کنی چون از واقعه آگاه شد، نامه ای برای شاه فرستاد و در آغاز نامه این آیه را نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیک الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل»
ناصرالدین شاه پس از دیدن نامه، از خراب کردن مسجد صرفنظر کرد و مسیر خیابان را تغییر داد.



وحدت در برخورد با ظلم

ناصرالدین شاه در پی سخن چینی درباریان و آشفته شدن ذهنش نسبت به علما، آیه الله حاج میرزا محمود طباطبایی را از بروجرد – به تهران احضار کرد تا از ایشان بازجویی به عمل آورد.
آیه الله کنی به محض اطلاع از ماجرا، بی درنگ دست به کار شد. 
حاجی هر چند که در برخی از مسائل با آیة الله سیدمحمد سنگلجی طباطبائی (مجتهد معروف تهران) اختلاف نظر داشت، لیکن برای خنثی ساختن فعالیت شاه، صبحگاهان، پس از اداء نماز بتنهایی به منزل سید رفت و به ایشان چنین فرمود:
شاه، میرزا محمود بروجردی را به مرکز طلبیده، ایشان را نیز تا کهریزک آورده است، اکنون من برای استقبال و دیدار او به حضرت عبدالعظیم می روم، شما خود دانید.

آیه الله سنگلجی طباطبایی هم بی درنگ به سوی ری حرکت کرد. خبر حرکت دو مجتهد بنام و با نفوذ پایتخت، در تهران شایع شد و مردم به سوی شهر ری به راه افتادند. 
سیل عظیم جمعیت و خروش آنان، کاخ گلستان – محل استقرار ناصرالدین شاه – را پر کرد . 
شاه با تعجب آمیخته با ترس، انگیزه سر و صدای مردم را از صدر اعظم جویا شد و او نیز احضار میرزا محمود بروجردی و رفتن آیة الله کنی و آیة الله سنگلجی برای استقبال از او را یادآور شد.

ناصرالدین شاه پس از شنیدن این خبر، بسیار مضطرب شد و به صدراعظم گفت: به اتفاق همه وزرا به حضرت عبدالعظیم علیه السلام رفته، سلام مرا به میرزا محمود بروجردی برسان و خواسته های ایشان را گوش ده و در انجام آن نهایت کوشش و سعی را بنما و سپس ایشان را با احترام به بروجرد بازگردان.



مبارزه با امتیاز رویتر

در هیجدهم جمادی الثانی 1289 (25 ژوئیه 1872) قراردادی در تهران میان ناصرالدین شاه قاجار و نماینده رویتر به امضا رسید که در صورت اجرا، تسلط کامل اقتصادی و سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار می شد.

بارون رویتر برای انعقاد قرار داد بسیاری از سران را تطمیع نموده بود .
اعتمادالسطنه درباره توزیع پولها و رشوه ها می گوید:
«مبلغ پنجاه هزار لیره به صدراعظم (میرزا حسین خان مشیرالدوله) و در همین حدودها به ملکم خان ناظم الدوله، بیست هزار لیره به حاج محسن خان معین الملک، بیست هزار لیره به منیرالدوله، مبلغی به اقبال الملک و دیگران رسید و خلاصه کلام اینکه برای اخذ این امتیاز، بارون رویتر قریب دویست هزار لیره به رجال ایرانی رشوه داد.»

مدت قرارداد هفتاد سال (!) و متن آن شامل 24 ماده بود.
لرد کرزن، امتیاز رویتر را چنین توصیف می کند:
«کاملترین و غیر عادی ترین تسلیم تمام منابع صنعتی یک دولت به دست خارجی که شاید بتوان در خواب دید و در تاریخ کمتر نظیری دارد...»
تی یر، سیاستمدار فرانسوی می نویسد:
«برای شاه، جز هوا، چیزی باقی نگذاشته اند.!»

موضعگیری ملاعلی کنی

حاجی کنی معتقد بود که اجرای امتیاز موجب می شود اروپاییان به ایران سرایز شوند و با هجوم فرنگیان در بلاد ایران، تمامیت دینی کشور به مخاطر افتد.
نامه اعتراض آمیز و کوبنده حاجی به شاه، سند آگاهی آن مرجع شیعه و قدرت تشخیص مسائل پیچیده سیاسی را – که از مشخصه های مرجیعت شیعه در طول تاریخ اسلام بوده است – بر همگان روشن می سازد :
« کمپانی معاصر ما با تصرف آن همه اراضی متعلقه به راه آهن استحقاق انتفاع جمیع معادن و رودخانه ها و ارضی، - با حق به کار واداشتن جمیع کارکنان از رعایا- چگونه ایران را نبرد و چرا نبرد؟ 

خوب پس از آنکه رعایا به رضا یا به حکم، کارکنان ایشان شدند و از دادن منال دیوانی معاف ماندند، آیا به خزائه عامره از کجا و کدام مالیات و کدام نسق از زراعات چیزی بیاید؟ 
یا این طورها در عهدنامه نیست و یا هست و نخواهد و باید به مآل کار بر نخورده اید.
اگر خدای نخواسته، کار ما لازم افتد دفع طغیان و تعدی همجوار با اقتداری را از سرحدات خود نماییم؛ اولاً با کدام مال که عرض شد، کذلک و با کدام رجال، حکم جنگ به کدام فوجی داده شود که مواجب و جیره چندچند ساله ایشان نرسیده و هر چند فوجی که هستند دربستند و اگر مأیوس شده در خیال اجتماع و بلوا برآمده باشیم، کدام عالم محترم مسموع الکلام مانده با هجوم عموم فرهنگیان در بلاد ایران از راه آهن، کدام عالمی در ایران خواهد ماند... »

نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاج ملاعلی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت.
لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار (مهره اصلی امضای این قرارداد) از صدراعظمی، دو خواسته ای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند؛ بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده شدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال کنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد. 
به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و حکومت گیلان را به او سپرد و به وی سفارش کرد که «با علما به شکلی محترمانه برخورد نماید»، آنگاه خود هم رهسپار تهران گردید و بی درنگ به ملاقات ملاعلی کنی رفت، تا شاید نارضایتی علما را کاهش دهد.
در نهایت شاه، به رغم میل باطنی مجبور به «لغو امتیاز رویتر» شد.

 

مرقد مطهر حاج ملا علی کنی - شهر ری - حرم حضرت عبدالعظیم - مسجد عتیق 
زیر پای زائرین امامزاده حمزه - ع 


پرواز تا بردوست

بامداد روز پنجشنبه 27 محرم 1306 هـ. ق ، حاجی، آن مرجع وارسته، صبحگاهان به دیدار باقی شتافته و دنیای فانی را وداع گفت.

مردم قدرشناس تهران ، از غم رحلت مرجع و عالم خویش، جامه سیاه بر تن کرده، با تعطیل مغازه ها و کار خویش، به ناله و سوگواری پرداختند.
پس از سه روز عزادری، در روز یکشنبه، اول صفر 1306 هـ. ق، مراسم تشییع پیکر مطهر حاجی با حضور یکپارچه و بی سابقه مردم برگزار شد و تشییع کنندگان تهرانی تابوت پر نور او را تا حرم حضرت عبدالعظیم (س) – واقع در شهر ری – بر دوش گذاشته، با نوحه خوانی و سینه زنی ارادت خویش را به پاسداران حریم اسلام و مکتب شیعه اثنی عشری نشان دادند.

شیخ آقا بزرگ تهرانی – که در آن روزها در تهران سکونت داشت – مراسم تشییع جنازه آیه الله العظمی کنی را اینچنین توصیف می کند:
«... ایران در مرگش یکپارچه به ناله درامد و مردم درغم از دست دادن او در شیون و فریاد شدند. ازدحام جمعیت در تشییع جنازه اش به حدی بود که چشم روزگار مانند آن را ندیده بود. بازارها و مغازه ها تعطیل شد و پیکر پاکش بر روی دوش مردم و همراه با اشک و آه و حسرت، به مسافت یک فرسنگ، از تهران به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی تشییع شد...»

اعتماد السطنه از شاهدان آن دوره می نویسد:
«... چهار روز دکاکین (مغازه ها) را بسته بودند. مثل ایام عاشورا دسته و سینه زن در کوچه ها می گردیدند. ختم را هم در مسجد مروی گذاشته بودند. حقیقت، تا به حال برای احدی این طور عزاداری نکرده بودند...»
سرانجام پیکر ملاعلی کنی، پس از وداع حماسه آفرین مردم و ارادتمندان، در مسجد عتیق بین الحرمین و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی (س) به خاک سپرده شد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد